آنچه در زیر میخوانید، بخشی از فصل دهم کتاب
تحلیل گفتمان کاربردی»
است که اخیراً به ترجمهی حسین پاینده منتشر شد.
اسطورهها متونی هستند که نقشی مهمتر از آنچه به نظرمان میآید در زندگی ما ایفا میکنند. ریشهی کلمهی اسطوره در زبان یونانی به معنای داستان» است. رافائل پاتای در کتاب خود با عنوان اسطوره و انسان عصر جدید تعریف مفیدی از اسطوره به دست میدهد. وی مینویسد (۱۹۷۲: ۲):
اسطوره … یک نوع منشور دینیِ سنتی است که کارکردش عبارت است از ۱. اعتبار دادن به قوانین، رسمها، آئینها، نهادها و باورها، یا تبیین موقعیتهای اجتماعی ــ فرهنگی و پدیدههای طبیعی، و ۲. درآمدن به شکل انواع داستانها (داستانهایی که واقعی قلمداد میشوند) دربارهی خداوندگاران و قهرمانان … اسطورهها داستانهایی پُرحادثهاند که نظامنامهای لاهوتی به وجود میآورند، نظامنامهای که یا بر استمرار نهادها، رسمها، آئینها و باورهای دیرینه در مناطقی که رواج دارند صحّه میگذارد، و یا آنها را جرح و تعدیل میکند.
پاتای متذکر میشود که اسطورهها تأثیر مهمی در شکلگیری زندگی اجتماعی باقی میگذارند و میافزاید: اسطوره نهفقط بر رسمها، آئینها، نهادها، باورها و غیره مهر تأیید میزند و به آنها مشروعیت میبخشد، بلکه بسیاری مواقع خود مستقیماً آنها را به وجود میآورد» (۱۹۷۲: ۲).
فرهنگ دانشگاهی مریام وبستر (ویراست یازدهم) تعریفی مرسوم از کلمهی اسطوره» به دست میدهد:
اسطوره: (از ریشهی یونانی mythos) (۱۸۳۰) ۱ الف: داستانی معمولاً سنتی از رویدادهای بهظاهر تاریخی که جهانبینی مردمان را نشان میدهد، یا رفتار، اعتقادات و پدیدههای طبیعی را تبیین میکند. ۱ ب: حکایت پندآموز، تمثیل. ۲ الف: اعتقاد یا سنتی عمومی که دربارهی چیزی یا کسی به وجود آمده است، بهویژه اعتقاد یا سنتی که دربرگیرندهی آرمانها و نهادها یا جامعه یا بخشی از جامعه باشد … ۲ ب: تصوری بیاساس و نادرست.
در اینجا به طور خاص میخواهم اسطوره را به معنایی بررسی کنم که در بخش نخستِ این نقلقول ذکر شده است، تعریفی که تلویحاً حکایت از تأثیر اسطوره در شکلگیری جهانبینی انسانها دارد. من به نقش اسطورهها در فرهنگ و جامعهی معاصر علاقهمندم و به همین دلیل نوشتههای میرچا الیاده دربارهی اسطوره را بسیار مفید میدانم. او در کتابش با عنوان امر لاهوتی و امر ناسوتی مینویسد بسیاری از کارهای ما انسانها در جوامع معاصر، شکلهایی استتارشده یا امروزینشده از اسطورهها و افسانههای باستانی است. همانگونه که الیاده توضیح میدهد (۱۹۶۱: ۲۰۴-۲۰۵):
انسان عصر جدید که احساس یا ادعا میکند باورهای دینی ندارد، در واقع مجموعهی بزرگی از اسطورههای استتارشده و آئینهای زوالیافته را برای خود حفظ کرده است. چنانکه پیشتر اشاره کردیم، جشن و شادمانی، خواه به مناسبت آغاز سال نو و خواه به مناسبت سکنی گزیدن در خانهای جدید، گرچه [در فرهنگ غربی] به شکلی غیردینی انجام میشود، ولی ساختارِ نوعی آئینِ تجدید حیات را به نمایش میگذارد. عین همین پدیده را در مراسم عروسی یا جشنی به مناسبت کسب موفقیتی اجتماعی و امثال آن میتوان دید. میتوان یک کتاب کامل را اختصاصاً دربارهی اسطورههای انسان عصر جدید، دربارهی اسطورههای استتارشده در نمایشهای مورد علاقهی انسان امروز، دربارهی کتابهایی که انسان معاصر میخواند و غیره نوشت. سینما (که میتوانیم کارخانهی رؤیاسازی» بنامیمش) بنمایههای اسطورهایِ بیشماری را به کار گرفته و از آنِ خود کرده است: جنگیدن قهرمان با جانور عجیبالخلقه، نبردها و آزمونهای دشواری که حکم پاگشایی قهرمان به دنیای افراد بالغ را دارد، بازنمودهایی که در محور جانشینی به جای چیزی دیگر نقشآفرینی میکنند (دختر بیتجربه و خام، قهرمان، خطّهی باصفا و بهشتمانند، دوزخ، و غیره). حتی در خواندن متون مکتوب هم عنصری اسطورهای وجود دارد، نهفقط به این سبب که خواندن متنْ جایگزینی است برای بازگویی سینه به سینهی اسطورهها در جوامع کهن و ادبیات شفاهیای که هنوز هم در جوامع روستاییِ اروپا استمرار دارد، بلکه بهویژه به این دلیل که انسان عصر جدید از راه خواندن متون مکتوب میتواند گریزی از زمان» بیابد که قابل قیاس است با سر برآوردن از بطن زمان» به شیوهی رایج در اسطورهها.
باید اضافه کنم که الیاده اسطوره را بازگویی شفاهیِ پیشینهی لاهوتیِ انسان میداند، یا به قول خودش، رویدادی ازلی که در آغاز زمان رخ داد» (۱۹۶۱: ۲۱۱). بسیاری از قهرمانان و شخصیتهای بدذاتِ اسطورهها در واقع دلالتی نمادین دارند و این خود زمینهای فراهم میکند برای تفسیر نمادین اسطورهها، زیرا همانگونه که الیاده هم توضیح داده است (۱۹۶۱: ۲۱۱)، به واسطهی نمادهاست که انسان مفرّی از وضعیت خاصی که در آن گرفتار آمده مییابد تا امر عام و جهانشمول را بپذیرد. نمادها باعث عطف توجه ما به تجربهی فردی میشوند و آن را به کنشی معنوی تبدیل میکنند که در حکم ادراک مابعدالطبیعیِ کائنات است.»
مارسل دانِسی (نظریهپرداز فرهنگ و نشانهشناس کانادایی) در کتاب فهم نشانهشناسی رسانهها، ضمن بحثی دربارهی اسطوره و کارکردهای آن در فرهنگ عامّهی معاصر، مینویسد (۲۰۰۲: ۴۸-۴۶):
همانگونه که بارت [در کتاب اسطورهشناسیها] استدلال میکند، مضامین دیرینهترین داستانهای بشر که اسطوره نامیده میشوند، همچنان در داستانهای فرهنگ عامّه نفوذ دارند و محتوای آن را تشکیل میدهند. درست مانند اسطورههای پرومته، هرکول و سایر قهرمانان باستانی، اَعمالِ قهرمانانهی سوپرمن بر اساس درونمایهای شکل میگیرند که در همهی اسطورهها به چشم میخورد: پیکار بین نیکی و بدی. به همین دلیل سوپرمن یا هر قهرمان دیگری در داستانهای کنشمحور، خودبهخود برای مخاطبان امروزی جذاب جلوه میکند … واژهی اسطوره» مشتق از ریشهای یونانی به معنای کلمه»، گفتار» و حکایت ایزدان» است. میتوان اسطوره را اینطور تعریف کرد: روایتی که شخصیتهایش عبارتاند از انواع ایزدان، قهرمانان و موجودات عجیب و غریب؛ پیرنگ آن دربارهی منشأ آفرینش یا رخدادهای فراطبیعی در زندگی انسانهاست؛ و زمان و مکان داستان، جهانی مابعدالطبیعی است که با جهان واقعی تباین داده شده. در مراحل اولیهی شکلگیری فرهنگهای بشری، اسطورهها همچون نظریههای رواییِ» موثق جهان را تبیین میکردند. به همین سبب است که در همهی فرهنگهای بشری اسطورههایی برای توضیح دربارهی خاستگاه آن فرهنگها درست شده است … استفاده از مضامین و عناصر اسطورهای در بازنماییهای رسانهای چنان رایج شده که اکنون دیگر از چشم ما پنهان میماند، هرچند که رولان بارت در اواخر دههی ۱۹۵۰ بحثهای مستدلی [دربارهی ابعاد ناپیدای کارکرد اسطوره در زندگی روزمره] مطرح کرد. اسطورههای تلویحی دربارهی مبارزه برای پیشبرد آرمانهای نیک، ضرورت وجود قهرمانهایی برای به پیش بردن ما [در این مبارزه] و غیره و غیره، همگی شالودهای روایی ایجاد میکنند برای برنامههای تلویزیون، فیلمهای پُرفروش، تبلیغات و آگهیهای تجاری و تقریباً هر چیز دیگری که امکان پخش رسانهای» پیدا میکند.
به این ترتیب، میبینیم که اسطورهها هنوز هم در فرهنگ عامّه و رسانهها اثرگذارند. بین بسیاری از اَبَرقهرمانهای معاصر و قهرمانان اسطورهای ربطی هست و البته از این بابت تعجب نباید کرد، زیرا همیشه بر پایهی دانستههایمان از قهرمانان دورههای گذشته و همچنین بر پایهی مضامین فرهنگیِ معیّن دست به قهرمانسازی میزنیم. باختین این ارتباط را اصطلاحاً بینامتنیّت» مینامید، بدین معنا که متون ‒ گاه آگاهانه ولی اغلب ناخودآگاهانه ‒ برخی ویژگیها را از یکدیگر به عاریت میگیرند. نظریههای او را در فصل مربوط به بینامتنیّت با تفصیل بیشتری بحث و بررسی خواهیم کرد.
تحلیلگر گفتمان باید توجه خود را بیش از هر چیز به زبان در اسطورهها و کارکرد آن معطوف سازد و رویدادهایی که در اسطوره شکل میگیرند و همچنین نحوهی گرهگشایی وقایع را بررسی کند. افزون بر این، لازم است ببینیم اسطوره و زبانِ به کار رفته در آنها چه تأثیری در فرهنگ و جامعه باقی گذارده است. اکنون میخواهم الگویی اسطورهمبنا را پیشنهاد کنم که نشان میدهد اسطورهها چگونه با رسوخ به فرهنگ، در بسیاری از جنبههای زندگی روزمرهی ما ایفای نقش میکنند. این الگو را، که من الگوی اسطورهمبنا» مینامم، در ادامه بررسی خواهیم کرد . .
کتاب تحلیل گفتمان کاربردی» را انتشارات مروارید منتشر کرده است.
اطلاعیهی دو کارگاه «ایماژیسم در شعر معاصر ایران» و «داستان کوتاه پسامدرن»
اسطوره ,اسطورهها ,دربارهی ,انسان ,فرهنگ ,میکند ,که در ,در فرهنگ ,را به ,و غیره ,بسیاری از
درباره این سایت